طنز: از اتّفاقات واقعی

ادبیّات طنز تاریخ فرهنگ اجتماعی

از حوادث واقعی حدود 60 سال پیش تهران (برداشت از مطبوعات قدیمی):جواد چپ چشم مدّت پانزده سال سابقة شرارت و ارتکاب انواع جرائم ازجمله سرقت و جیب بری داشت و چنان با مهارت اعمال خود را انجام میدادکه مدرکی برای دستگیری و تعقیب باقی نمی گذاشت . رویـّة سارقان اینگونه است که مکان هدف را زیر نظر گرفته در صورتیکه پول نقد و جواهرات یا اجناس سبک و قیمتی در محلّی هست با کسب اطّلاعات دقیق کار خود را انجام میدهند .و معمولاً اطّلاعات را از خدمتکارانیکه در خانه ای قبلاً کار کرده اند یا تعقیب و مراقبت افراد مورد نظر که آیا به بانک یا جواهر فروشی یا فرش فروشی ها برای خرید اجناس گرانقیمت مراجعه میکنند یانه و راههای دیگر بدست میآورند . بهر حال" جواد چپ چشم "خانم پنجاه سالة ثروتمندیرا در شمال شهر تهران تحت نظر گرفت بنام مولودخانم که در طبقة اوّل خانه ای زندگی میکرددودر اطاق خوابی میخوابید که پنجره اش بسمت حیاط باز می شد واگر میتوانست باورود به حیاط وارد اطاق خواب شود در کمد دیواری پول نقدوجواهرات وجود داشت . بدون اینکه بداند دو فرزند ورزشکار خانم شب دراطاق مجاور میخوابند و نوکری هم دارند که درخانه میخوابد .سارق با وسائلی که داشت ,با ایجاد کمترین صدا قفل پنجره را باز کرده وارد اطاق خواب شد . مولود خانم در بین خواب و بیداری دریافت در نزدیکی خطراست چون معمولاً اکثر سارقان حدّ اقل به سلاح سرد مسلّحند ولی روحیّة خودرا نباخته نقشه ایرا طرح کرد که بعداً باعث تعجّب سارق هم شد . خانم همانطور که روی تخت خوابیده بود با مهارت نقش یک بیمار راکه تب کرده و هذیان میگوید بازی وبلند بلند کلماتی ذکر کرد که برای سارق جالب بود ه به گوش کردن پرداخت بعداً شرح دادکه چنین کلماتی می گفته: خدایا از تو ممنونم که من دختر پانزده ساله را عروس کردی صاحب یک پسر شدم اسمش را گذاشتم اسدالله هواگرم است آمده ایم روی پشت بام. اسدالله دارد بازی می کند رسید لب بام... ایدادو بیداد... دارد می افتد توی حیاط آی ...کمک...کمک... اسدالله... اسدالله... اسدالله... و چنان با فریاد میگفت که اسدالله و برادرش در اطاق مجاور بیدار وباتّفاق نوکر با چماق وارد اطاق شده  سارق را که گیج شده قصد فرار داشت دستگیر بعد از کتک مفصّل طناب پیچ کرده تحویل کلانتری دادند. و مقامات پلیس هم از اینکه این تبه کار موذی را بعد از سالها فرار از چنگ قانون بامدرک دستگیر کرده میتوانند به مقامات قضایی تحویل دهند خوشحال شدند ولی" جواد چپ چشم "مدّت ها در بهت فرو رفته بود که با همه ادّعایش به موذیگری یک خانم خانه دار معمولی چنان بلا یی بسرش آورده است .



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:,ساعت19:3توسط سیروس امیرمنصوری | |